دانشگاه شور و نشاط سياسي دارد

به هر حال يا تا قبل از انتخابات امتحانات تمام شده است و يا بعد از آن شروع مي شود

در هر صورت دانشگاه تعطيل است

دانشجو هم...

براي نگاه کردن اولين گفت و گوي ويژه خبري نامزدهاي انتخابات به اتاق تلويزيون رفته ايم کلا 5 نفر آمده باشند

کم کم تعداد زياد مي شود... تقريباً سالن پر شده است... يک نفر بلند مي شود و شبکه را تغيير مي دهد... فوتبال

همه آمده اند فوتبال نگاه کنند

به ساختمان ديگري مي رويم سالن تاريک و همه هم مشتاقانه فوتبال نگاه مي کنند

قبلاً هم گفته شده بود که فوتبال، مخدر است. عمداً يا سهواً زير پوست شهر تزريق شده است.

فردايش

نهايتاً10 نفر...

انقلاب فرزند خود را خورد


گويا اين جمله چندان هم بي ربط نيست که "انقلاب فرزندان خود را مي خورد."

رد صلاحيت آقاي هاشمي يا همان رفسنجاني بچگي ها!، اين جمله را در ذهنم تداعي نمود و اتفاقاً يکي از دوستان تيتر مطلبي را برايم خواند که اشاره به همين جمله يا تز داشت. به هرحال هاشمي جزئي از تاريخ اين انقلاب و نظام و کشور است. در مورد شوراي نگهبان و ادله هاي آن اطلاعي ندارم اما ارزيابي من اين بود که اگر قرار بر سياسي عمل کردن شورا باشد بايد مشايي و هاشمي را تاييد کند تا هم شور انتخابات افزايش بيابد و هم اين دو از راي هم بکاهند. اما گويا شوراي نگهبان حقوقي تر از اين حرفها عمل نموده است.

البته بايد گفت که خوردن فرزندان توسط انقلاب لزوما چيز بدي نيست چرا که قرار نيست فقط انقلاب منحرف شود و بعد فرزند را بخورد بلکه مي توان انقلاب را در اين قامت ديد که فرزندان منحرف خود را کنار مي زند.

به هر حال هاشمي شور و شوق، نگراني و اميد و... را در فضاي انتخابات ايجاد نمود که با احراز نشدن صلاحيتش براي حضور در انتخابات تا حد زيادي از اين شور و شوق کاست.[1]

اما بي ترديد انتخابات پيش رو چندان هم بي رمق نيست به هرحال گزينه هاي متنوعي وجود دارند که اگرچه موج هاشمي را ندارند اما مي توانند موج سازي کنند... شايد سعيد جليلي را مصداق بارز اين مسئله دانست.

جوانان حزب اللهي دغدغه مند (که به نوعي بدنه ي اجتماعي اصولگرايي محسوب مي شوند) امروز خود را در مواجه با جليلي مي بينند که بايد تکليف خود را با آن مشخص نمايند. فردي که گفتمان امام و انقلاب را مطرح نموده است و رفتار و کردار بسيجي وار دارد و البته پايي که جاماند.

از اين رو عده اي که همراه او شده اند، پرشور و پاي کار وي هستند و از اين روست که ستاد جوان و پويايي دارد. طرفداران جوان و پرشور بسيجي...

اما به نظر مي آيد که باقي نامزدها چنين پتانسيلي را ندارند. روحاني و عارف به نظر از چنان جذبه اي برخودار نيستند که جريان جوان چپ، اصلاح طلب و بعضاً مخالف و معاند را جذب نمايند. باقي دوستان نيز به همين شکل.

رفتار هاشمي  از اعلام نظر شوراي نگهبان تا به امروز قابل تقدير است. وي نسبت عدم احراز صلاحيت خود تمکين کرد. کاري که موسوي از فيلتر شوراي نگهبان گذشته از پس آن بر نيامد و شد آنچه شد که نبايد ميشد. موسوي خود را از گردونه سياست کشور حذف کرد، فضا براي جولان دادن ضد انقلاب فراهم و براي کشور و نظام هزينه ايجاد کرد و بزرگترين گناه اميدوار کردن دشمن بود.

عدم احراز صلاحيت هاشمي يعني پاياني براي حضور هاشمي؛ اما او تا به امروز با اين مسئله کنار آمده و به نظر يک جوان علاقه مند به انقلاب و نظام، عملکرد او در اين برهه درس آموز است. اگرچه سرکشي از او گذشته است و احتمالا سرنوشتي بهتر از موسوي نمي داشت.

رفتار امروز هاشمي، التيام بخش رفتار و گفتاري است که از 1384 و به خصوص از 1388 به بعد از وي مشاهده شد. آقاي رفسنجاني بچگي ها و هاشمي 2005 تا 2013 امروز جايگاه خود را احيا کرد. هاشمي اگرچه ديگر نمي تواند رئيس جمهور شود اما ثبت نام و رد صلاحيت او و تمکين او همه و همه وي را احيا کرد و در وسط گود انداخت. مطمئنا مديريت او در اين انتخابات کارآمدتر از روزي بود که نيامده بود.

به هرحال انتخابات هميشه در اين کشور موجب ارتقا سطح سياسي مردم شده است و نقد برنامه نامزدها و بازکردن آنها مي تواند يک بعد از ابعاد انتخابات جهت ارتقا سطح مردم و نامزدها شود. اميد است به جز احساس تکليف براي حمايت و تبليغ براي نامزدها (که البته امر مذمومي نيست) ستادي نيز براي اين کار تشکيل شود.



[1] از آنجا که بايد براي ادعاي خود منبع بدهيم استناد مي کنم به درک خود از اطرافم که پر از خطا و اشتباه است اما در جاي خودش و  در وسعت خودش واقعيت دارد

من ديپلمات نيستم...

به انتخابات رياست جمهوري نزديک مي شويم انتخاباتي که مبدا تحولات بزرگي در کشور بوده است و از سوي ديگر مقطعي براي ارتقاي آگاهي سياسي مردم.

شايد همچون جملات بالا اين مطلب نيزکليشه شده باشد که مردم در طول سال هاي پس از انقلاب هر روز پخته تر شده اند. چهارسال گذشته نيز نه تنها از قاعده رشد آگاهي و بينش سياسي مردم مستثني نيست بلکه نقش پررنگتري در شکل دهي به اين بينش داشته است. فتنه ي 88 باعث رويش ها و ريزش ها بود و از سوي ديگر دولت دوم احمدي نژاد نيز بدون حاشيه نبود حاشيه هايي که بعضا از متن پيشي گرفت.

اين 4 سالِ پرحادثه در حالي به پايان خود نزديک مي شود که دوباره انتخاباتي پيش روست و ما نيز منطقاً بايد از تجربه 4 ساله ي خود براي تصميم گيري و رفتار در اين انتخابات بهره ببريم.

چهارسال پيش براي محمود احمدي نژاد تبليغ کردم و فکر کنم خالصتر از اين کار انجام نداده بودم البته اشتباه نکنيد درست است که برخي ويژگي هاي شخصي احمدي نژاد براي بنده جذاب بود و بعضاً هست اما در آن برهه مسئله ي ديگري در ميان بود که فراتر از شخص و گروه قرار مي گرفت. در آن مقطع نظام و انقلاب را در خطر مي ديديم. هيچگاه هم از اين کار پشيمان نبودم. آن موقع هم سينه چاک برادر احمدي نژاد نبوديم زماني که به برخي از دوستان که گفتم شما يا رسما اعلام بکنيد از احمدي نژاد حمايت مي کنيد يا اينکه اگر اعلام نمي کنيد نامحسوس خط ندهيد، به مذاقشان خوش نيامد. غليظ احمدي نژادي بودند.

امسال هم سال انتخابات است و سال تصميم گيري ها و رفتارهاي سياسي و موضع گيري هاي انتخاباتي.  به نظر امسال جنس حساسيت اين انتخابات با حساسيت انتخابات 88 تفاوت دارد. تا امروز، تعدد نامزدها يکي از ويژگي هاي شاخص اين انتخابات است. از سوي ديگر حذف عملي - ظاهري جريان برانداز از صحنه ي سياسي است. البته بايد توجه داشت که هميشه انحراف در کمين وجود دارد و هر فرد و گروهي را تهديد مي کند. 4 سالِ گذشته براي نگارنده اين تجربه را به همراه داشت (به طور عملي چرا که تئوري همه اين مسئله را قبول دارند اما عملا اينطور نيست) که هيچ جريان سياسي در کشور معصوم نيست هرچند که درصد خطاهاي جريان هاي مختلف به يک اندازه نيست. جريان اصولگرايي نيز يکدست نيست و به نظر نه جبهه ي پايداري و نه جبهه متحد اصولگرايان(برگرفته از انتخابات مجلس نهم) هيچکدام ثبات ندارند و به جريان هاي گوناگون تقسيم خواهند شد ممکن است باهنر و زاکاني در يک ليست قرار گرفته باشد اما ادامه ي کار با اين ترکيب امکان پذيرنيست. همانطور که تعدد نامزدها در انتخابات رياست جمهوري92 بيانگر همين تفاوت ديدگاه است مثبت يا منفي بودن اين انشعاب ها خود مطلب ديگري است که مجال ديگري را مي طلبد.

هرچند که بايد حب و بغض خود را نسبت به رفتارها و گفتارهاي درست و نادرست جريان هاي سياسي ابراز داشت اما بايد سطح آگاهي ها و رفتارهاي سياسي را بالاتر از درگيري هاي حزبي و گروهي قرار داد. احمدي نژاد ضربه سنگيني را به جريان هاي سياسي کشور وارد آورد اما اين سود را داشت که نشان داد اصول را فداي اشخاص نکنيم به هر قيمتي. اصولگرايي به حرف نيست و منشور اصولگرايي همان است که رهبرانقلاب ترسيم نموده اند. امروز همه اصولگرا هستند و به قول معروف نان در اصولگرا بودن است چرا که هرروز از فضاي سياسي کشور از شعارهاي راديکال ضد انقلاب به سمت شعارهاي انقلابي مي رود که دلايلي گوناگون دارد از معذوريت هاي اجتماعي و فرهنگي گرفته تا ملاحظات امنيتي.

به هرحال فضا براي نفاق نيز فراهم است و خطر نيز همين جاست و بايد مراقب آن بود. بدنه ي مردم مسلمان آگاهانه بايد در عرصه باشند و نفاق را رسوا کنند و از سوي ديگر با انحراف و کندروي، توقف و بد اخلاقي مبارزه نمايد. نگارنده معتقد به گروه هاي غيردولتي حزب اللهي است گروه هايي که خواسته هاي رهبر انقلاب را اجرايي نمايند و هم ناظر بر عملکرد دستگاه هاي دولتي و حکومتي باشند.

 

 

+ در نامه ي دعوت دانشجويان دانشگاه تهران از سعيد جليلي و کامران لنکراني براي حضور در انتخابات نام بنده در ابتداي نام امضا کنندگان بود و برخي از دوستان بدين جهت سوالات و بعضاً تصوراتي داشتند که نادرست بود. اگرچه هر دو چهره، چهره هاي دوست داشتني و بدون حاشيه هستند اما نيت بنده به عنوان يک دانشجو، دعوت از اين دو عزيز به خصوص دکترجليلي براي حضور در انتخابات به عنوان افرادي جوان، کم حاشيه، خوشنام و مشهور به  انقلابي و ولايي بود که بتواند در کنار چهره هاي سياسي باسابقه و کارنامه مشخص  خواسته هاي نسل سوم انقلابي را نمايندگي کنند. به نظر بنده اين مسئله اي بود که به نظر خواسته ي بخش عمده ي از دانشجويان ولايي و ارزشي بود چنانکه ادامه ي دعوت هاي اين مهم را نشان مي داد  دعوت اين دو براي حضور در انتخابات به معناي وجود علايق و گفتمان هاي متفاوت براي رقابت با يکديگر است و اين آحاد مردم هستند که از ميان رقبا يک فرد را برمي گزينند. و دعوت از اين براي حضور در رقابت و ارائه برنامه ها، رويکردها وکادر همکار خواهد بود و مطمئناً هيچکس نمي تواند به هر دوي اين عزيزان راي دهد و تنها يک نفر منتخب هر فرد خواهد بود و اين نامه ها براي گرم شدن تنور انتخابات و ارائه ي برنامه هايي است که گمان مي رود حرف دل جوانان ارزشي باشد دعوت ما لزوما به معني توصيه يا راي دادن به اين بزرگواران نيست و اين مهم در روزهاي نزديک به انتخابات است که معني پيدا مي کند. البته اين انتقاد نيز وارد است که سوابق اين دو عزيز به حدي نيست تا بتواند رويکردها و عملکردهاي آنها را درست شناخت و فهميد. از سوي ديگر دعوت از يک نامزد پيش افتادن از رهبر انقلاب نيست بلکه حضرتشان در ديدار با دانشجويان در بحث بيانيه ي تهران مضموناً بيان داشتند که لازم بود جنبش دانشجويي نظر خود را در اين رابطه بيان مي کرد و اين مسئله بيان مي دارد که دانشجويان نبايد متوقف باشند و اين مثال به نظر بنده کاملاً ديدگاه حضرت آقا را در رابطه با حرکت و موضع گيري هاي دانشجويان بيان مي کند.


+ نوشتاً عشق من است نمي توانم برداشت اوليه خود را ننويسم

 

 

 

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:8.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:107%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}